رنگ این جهنم سبز است

به گزارش وبلاگ نام تو، آمازون، پهناورترین جنگل در آمریکای جنوبی است که در بین کشورهای اکوادور، پرو، ونزوئلا و کلمبیا واقع شده است اما بیشترین قسمت آن به برزیل منحصر می شود. پیدایش این جنگل قدیمی به 200 تا 500 میلیون سال قبل یعنی دوره اول زمین شناسی بازمی شود.

رنگ این جهنم سبز است

به گزارش وبلاگ نام تو، در جنگل های مرطوب آمازون تقریبا هر روز باران سنگینی می بارد و به همین علت آمازون در تمام فصول سال هوایی گرم و مرطوب دارد. به خاطر قرارگیری این جنگل در منطقه استوایی، میانه درجه حرارت در مرکز آن به 30 درجه سانتی گراد و در غربی ترین منطقه که خنک ترین جای آمازون به شمار میرود، این دما به 25 درجه سانتی گراد می رسد. در این جنگل 2500 نوع درخت مختلف و بعلاوه 30 هزار گونه گیاه وجود دارد.

دانشمندانی که برای تحقیق به این منطقه سفر نموده اند، آنجا را با وجود زیبایی های بی شمار، به علت آمار بسیار کشته شدگان و گمشدگان، جهنم سبز نامیده اند. این جنگل ها تا پیش از ورود اروپاییان، محل زندگی 5 تا 13 میلیون سرخپوست بوده اند که در هزار قبیله مختلف زندگی می نموده اند. امروزه قبیله های به جامانده از ترس چوب برهای جنگل، ملاکان زمین و شیوع انواع بیماری ها دائم در حال فرار هستند.

رودخانه آمازون

بزرگترین رودخانه جهان آمازون است که با 1100 انشعاب و 7/6 هزار کیلومتر طول، از کوه های 12 میلیون ساله آند در آمریکای جنوبی شروع شده و پس از گذر از یک مسیر پرپیچ و خم، به سمت شرق و اقیانوس اطلس می رود. دهانه این رودخانه بسیار عریض است؛ به طوری که حتی کشتی ها قادر به عبور از آن هستند. البته در قسمت هایی از این رودخانه که دارای آب گرم و نسبتا راکد است، حیوانات عجیبی نیز زندگی می نمایند که یک نمونه از آنها، نوع خاصی از گربه ماهی است که به علت زندگی در یکی از بکرترین منطقه ها جهان بسیار بزرگتر از حد معمول است.

بزرگ ترین و معروف ترین ماهی های آب شیرین در این رودخانه زندگی می نمایند. نام این رودخانه به علت خطرناک بودن، آمازون گذاشته شده است که به زبان بومیان آنجا به معنی شنماینده قایق است. طبق تحقیقات به دست آمده، طول عمر این رودخانه 11 میلیون سال محاسبه شده است.

تمدن گمشده آمازون

فرانسیسکو پیزارو گونزالس اهل اسپانیا، یکی از کشورگشایان خونخوار جهان بود که به قصد پیدا کردن شهر الدرادو که گفته می شد حتی پیاده روهای آن از طلا پوشیده شده است، پا به آمریکای جنوبی و آمازون نهاد که در آن موقع جزئی از قلمرو اینکاها بود و هیچ انسانی به جز افراد قبیله به آنجا نرفته بودند.

فرانسیسکو پیزارو، اولین شخصی بود که برای پیدا کردن شهرگمشده الدرادو پا به آمازون نهاد

در سال 1524 او برای اولین بار به آمریکای جنوبی رفت اما به علت کافی نبودن آب و آذوقه و بعلاوه جنگ با بومیان منطقه، خسته و بیمار به کشور خود بازگشت. دو سال بعد دوباره پیزارو به همراه گروهش راهی آمریکای جنوبی شدند. این بار در هنگام گذر از خط استوا توانستند غنایم باارزشی از جنس طلا و نقره به دست آورند که همین امر باعث بروز اختلاف در میان گروه شد.

آنها در این سفر برای اولین بار شتر لاما را تماشاد و نام آن را شتر کوچک گذاشتند. پیزارو در سفرهای خود با بومیان منطقه برخورد کرد. ولی بعد از بازگشت و گفتن مشاهداتش هیچ کس حرف های او را در خصوص این انسان ها باور نکرد. اما با توضیحاتی که پیزارو راجع به این منطقه داد بسیاری از محققان بعدها به آمازون رفته و در آن هنگام که این جنگل ها به عنوان منطقه مسکونی بومیان آمریکا در کل جهان شناخته شد.

قبیله های آمازون

در جنگل های آمازون هنوز قبایلی هستند که به دور از هیاهوی شهر و به سبک گذشته و اجدادشان به زندگی خود ادامه می دهند. اما به جز قبایل بومی که در دل جنگل زندگی می نمایند و هیچ ارتباطی با جهانی بیرون ندارند، گروه های بومی دیگری نیز در شهرها و روستاهای اطراف زندگی می نمایند که تعداد آنها تقریبا به 20 میلیون نفر می رسد.

نیمی از جمعیت این قبایل طی سالیان متمادی بر اثر بیماری، گرسنگی و جنگ جان خود را از دست داده اند. این قبایل در تمام آمازون با یکدیگر متفاوت هستند یعنی تقریبا 200 قبیله با فرهنگ های مختلف هستند که حتی زبان آنها با هم فرق دارد. آنها به 180 زبان مختلف صحبت می نمایند.

هر سال در ماه های ژوئن و اگوست، قبایل مستقر در آمازون و شهرهای اطراف جشنی به نام کوارپ برگزار می نمایند. در این جشن که در واقع برای بزرگداشت رفتگانشان برپا می گردد، هر قبیله پایکوبی، غذاهای بومی و آیین های خود را به نمایش می گذارد.

یکی از قدیمی ترین قبایل سرخ پوست، اناونه نوه است که در نزدیکی پرو زندگی می نمایند

ورود غریبه ها به این جشن برای تماشا تنها با اجازه روسای قبایل امکان پذیر است. اما این جشن مربوط به قبایلی می گردد که با وجود زندگی در جنگل، با یکدیگر و حتی گاهی با جهانی بیرون در ارتباط هستند. طبق تحقیق دانشمندانی که به این جنگل ها سفر نموده اند، 50 قبیله بومی، شناسایی شده اند که به طورکلی با جهانی بیرون از جنگل غریبه اند و حتی از قبایل دیگر نیز دوری می نمایند.

تصمیم دولت برزیل در خصوص آنها این گونه است که باید این قبایل به حال خود رها شوند تا به خاطر رفتن بیگانگان به حریم خصوصی شان مجبور به پناه بردن به اعماق جنگل نباشند، چون این کار باعث می گردد آنها به منطقه ها دورافتاده رفته و دیگر نتوان اطلاعی از آنها به دست آورد.

بعلاوه دولت برزیل برایشان منطقه ای حفاظت شده در نظر گرفته تا از پیشروی آنها به اعماق جنگل جلوگیری گردد. این برنامه ریزی از طرف دولت، به این خاطر است که طبق آمار به دست آمده در چند سال اخیر، تعداد آنها رو به افزایش است و این برای دانشمندان و محققان امیدوارنماینده است. بعضی از این قبایل به علت چادرنشین بودن، مرتب محل زندگی خود را تغییر می دهند اما بیشتر آنها در خانه هایی زندگی می نمایند که سال ها قبل به دست اجدادشان ساخته شده بود. بعضی از این قبایل جمعیتی حدود 200 نفر دارند اما تعداد محدودی از این قبایل جمعیتشان تا 30 هزار نفر نیز می رسد.

بیشتر این قبایل در منطقه ها نزدیک به برزیل، کلمبیا و ونزوئلا یعنی شمال غربی جنگل که نسبتا پرباران است، ساکن هستند. در منطقه ای دیگر به نام آلتوزینگو در استان ماتوگروسو در برزیل، 14 قبیله دیگر زندگی می نمایند که 10 قبیله دارای فرهنگ و زبان مختلف هستند اما با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند ولی چهار قبیله به جامانده جزو آنهایی هستند که هیچ ارتباطی با جهانی بیرون از قبیله شان ندارند و همین امر باعث شده تا این چهار قبیله در معرض انقراض قرار بگیرند.

با وجود اینکه محققان تمام کوشششان را برای شناسایی کل قبایلی که در این نواحی زندگی می نمایند انجام داده اند اما هستند گروه هایی که از دید دیگران پنهان مانده اند. برای مثال مدتی قبل یک گروه باستان شناس که با هلی کوپتر بر بالای جنگل های آمازون مشغول گردش بودند، پیروز شدند در یکی از بکرترین منطقه ها آمازون یک قبیله سرخپوست را شناسایی نمایند.

این طور که به نظر می رسید این قبیله تا به حال با انسان های دیگر برخورد ننموده بودند زیرا درست در زمانی که باستان شناسان قصد عکسبرداری از آنها را داشتند، مردم قبیله به سمت آنها نیزه و تیر پرتاب کردند. این گروه توانستند به سختی چندین عکس از آنها بگیرند تا ثابت نمایند این افراد واقعا وجود دارند. دولت برزیل نیز این موضوع را بسیار مهم دانسته و از آن به عنوان کشفی بزرگ نام برد.

آمار نشان می دهد که قبل از کشف قاره آمریکا به وسیله کریستف کلمب در قرن 15 میلادی، حدود هفت الی ده میلیون آمریکایی در جنگل های انبوه آمریکا زندگی می کردند که حدود نیمی از آنها در برزیل ساکن بودند. وقتی اروپایی ها به آمریکای جنوبی آمدند، تمدن های بومی آمریکا رفته رفته کمرنگ شدند و بسیاری از مردم این قبایل به خاطر بیماری های منتقل شده به وسیله اروپایی ها جان خود را از دست دادند.

معروف ترین قبیله ای که از تمام قبایل آمازون قدیمی تر است، قبیله یاگوآ است که افراد آن حتی نمی توانند زبان هیچ کدام از قبایل دیگر را بفهمند. خانه های آنها مالوکا نامیده می گردد که خانه هایی بزرگ و حصیری است؛ به طوری که 15 خانوار می توانند در آن زندگی نمایند. این قبیله نسبت به قبایل دیگر دارای جمعیت بیشتری است.

گوشت قرمز ممنوع

یکی از قدیمی ترین قبایل سرخپوست آمازون اناونه ناوه است که در حاشیه رود لاس پیدراس در نزدیکی پرو زندگی می نمایند. اولین باری که این قبیله با سفیدپوستان ارتباط برقرار کرد سال 1974 یعنی 36 سال پیش بود. جمعیت این قبیله در حال حاضر 420 نفر است. اهالی این قبیله به خاطر مهارت خاصی که در ماهیگیری دارند در میان مردم منطقه بسیار معروف هستند. ماهیگیری در این قبیله چند ماه طول می کشد اما تعداد ماهی های صیدشده به روش آنها بی شمار است. غذای محلی این قبیله ماندیوکا است که از آرد و ذرت تهیه می گردد.

قبیله آناونه ناوه برخلاف دیگر قبایل، حیوانات دارای گوشت قرمز را شکار نمی نمایند و از خوردن گوشت قرمز اجتناب می نمایند و اگر در این قبیله کسی گوشت قرمز بخورد قانون شکن به شمار میرود. در دهه های اخیر بسیاری از زمین های آنها به وسیله جویندگان الماس، دامداران و کشاورزان از آنها گرفته شده است.

گمشدگان آمازون

جنگل های انبوه آمازون قربانیان بی شماری گرفته است. تعدادی از کسانی که به آمازون رفتند هیچگاه بازنگشتند. یکی از معروف ترین گمشدگان آمازون، پرسی فائوست بود که بعدها داستان او الهام بخش فیلم های ایندیانا جونز شد. کلنل پرسیوال هریسون فائوست در 18 آگوست 1867 در انگلستان به جهان آمد.

پرسی بعد از اتمام تحصیلاتش در مرکزپژوهش های جغرافیایی سلطنتی به عنوان باستان شناس مشغول به کار شد. فائوست برای اولین بار در سال 1906 یعنی زمانی که 39 سال داشت به جنگل های برزیل و بولیوی سفر کرد و با تحقیقاتی کامل در خصوص این جنگل ها و بومیان آنجا به انگلستان بازگشت. سال ها بعد دوباره فائوست تصمیم گرفت به جنگل های آمازون سفر کند اما نمی دانست این بار سرنوشت دیگری برایش رقم خورده و آن هم ناپدید شدن در بزرگترین جنگل جهان بود. در 20 آوریل سال 1925 فائوست به همراه پسر بزرگش جک فائوست و دوستش رالیق ریمل به اعماق جنگل های آمازون رفت تا به عجایب ناشناخته آنجا پی ببرند.

آنها در پی شهری گم شده بودند که نام آن را z گذاشتند. اما آنها هیچگاه بازنگشتند تا اطلاعاتی در خصوص شهر تازه کشف شده به جهانیان بدهند. آخرین جایی که مردم آنها را دیده بودند شهری نزدیگ جنگل به نام کالاپالوس بود. فرضیه های زیادی در خصوص گم شدن آنها ارائه شد و قوی ترین فرضیه کشته شدن این سه نفر به دست بومیان منطقه بود.

اما هر بار مقداری از وسایل آنها در گوشه و کناری از جنگل پیدا می شد. برای مثال در سال 1927 پلاک های آنها به وسیله افراد محلی پیدا شد و در سال 1933، قطب نمایی که در تمام سفرهای فائوست همراهش بود و هیچگاه از خود جدا نمی کرد یافت شد. اما این خاتمه ماجرا نبود، نکته ای که در خصوص این داستان خیلی عجیب است، ناپدید شدن افراد گروه هایی است که برای پیدا کردن آنها به اعماق جنگل های آمازون رفته بودند که شمار این افراد به بیش از 100 نفر می رسد. در سال 1951 تعدادی اسکلت در جنگل های آمازون پیدا شد که محققان احتمال دادند مربوط به فائوست و افرادش باشد اما پس از انجام آزمایش دی ان ای این فرضیه رد شد.

در سال 2005 یک نویسنده نیویورکی به نام دیوید گران درصدد پیدا کردن شهری برآمد که فائوست به خاطر آن جانش را از دست داده بود. اولین کاری که او برای گگرددن این راز سر به مهر انجام داد، رفتن به دهکده ای بود که آنها برای آخرین بار آنجا دیده شده بودند، یعنی کالاپالوس. او توانست اطلاعات باارزشی از افراد بسیار پیر و قدیمی این منطقه به دست آورد.

از دیگر گمشدگان جنگل های آمازون یوسی گیس برگ بودکه به همراه سه نفرازدوستانش به این جنگل سفرکرد

به گفته آنها بعد از گذشت مدتی پس از اینکه که فائوست از آنجا حرکت کرد در میان جنگل، دودی شدید به نظر می رسید و به همین دلیل احتمال اینکه آنها به دست قبیله آدمخوارها کشته شده باشند بسیار زیاد است. وقتی دیوید به نیویورک بازگشت کتابی به نام تمدن گمشده شهر Z نوشت که تمام داستان فائوست و فرضیه های گم شدن او و گروهش در آن ذکر شده بود.

در اولین سفری که فائوست به جنگل های آمازون داشت، با موجودی بزرگ الجثه در رودخانه آمازون روبرو شده بود و آن موجود چیزی نبود جز یک آناکوندا غول پیکر. او در یادداشت های خود ذکر نموده بود؛ این موجود سری مثلثی و بدنی پهن و بلند داشت که به آرامی دور قایق ما می چرخید و هر لحظه ممکن بود که قایق ما را واژگون کند. من در یک حرکت سریع اسلحه ام را پشت حیوان گرفته و شلیک کردم و او به سرعت از نظر ناپدید شد. به گفته فائوست قطر بدن این مار به 50 سانتی متر و طول آن به 19 متر می رسید.

نجات یافتگان آمازون

مادام ایزابل گودین یکی دیگر از افرادی بود که به جنگل های آمازون سفر کرد و داستانی جاودانه از خود به جای گذاشت. همسر ایزابل، جین گودین یکی از افراد تیم تحقیقاتی علمی فرانسه بود. او در سال 1750 برای انجام یک سری تحقیقات به جنگل های آمازون اعزام شد؛ این زمانی بود که او تازه با ایزابل ازدواج نموده و او باردار بود.

به همین دلیل مجبور شد تا ایزابل را نیز همراه خود ببرد اما او را در یکی از نزدیک ترین شهرهای جنگلی به نام کویتو گذاشت تا خودش به تنهایی به جنگل برود. ایزابل تا سال 1765 با امید، چشم انتظار بازگشت شوهرش بود اما هیچ خبری از جین نشد و به همین علت ایزابل نامه ای به دولت برزیل نوشته و از آنها درخواست یاری کرد تا بلکه بتوانند ردی از شوهرش پیدا نمایند. برزیل درخواست یاری او را قبول نموده و تیمی تحقیقاتی را با او با این سفر فرستاد.

ایزابل گودین برای پیدا کردن همسرخود به جنگل های آمازون سفر کرد و داستانی جاودانه از خود به جای گذاشت

آنها سفر دریایی خود را شروع کردند اما تمام افرادی که با او در این سفر همراه شده بودند بر اثر حمله خفاش های خون آشام، مالاریا و نیش مارهای بزرگ الجثه آمازونی جان خود را از دست دادند. در این زمان ایزابل تنها و مستاصل به راه خود ادامه داد تا اینکه به یکی از قبایل بومی برخورد؛ در این هنگام از شدت ضعف و خستگی از هوش رفت.

بومیان ایزابل را برای درمان به یکی از معابد محلی بردند تا سلامتش را دوباره بازیابد و بتواند به سفر خود ادامه دهد. این قبیله به ایزابل لباس و غذا دادند و توشه سفرش را آماده کردند و ایزابل به راه خود ادامه داد. این سفر 4 سال به طول انجامید تا اینکه در سال 1769 و در میان جنگل، عجیب ترین اتفاق زندگی اش به وقوع پیوست. او در میان یکی از قبایل آمازونی، شوهرش را پیدا کرد.

جین به خاطر حادثه شدیدی که در میان راه برایش بوجود آمده بود حافظه خود را از دست داده بود و به همین دلیل با یکی از قبایل زندگی می کرد اما با تماشا ایزابل و یاری های او توانست دوباره حافظه خود را به دست آورد.

آنها پس از تقریبا 20 سال دوری، با هم به پاریس بازگشته و زندگی جدیدی را شروع کردند.

در طول سال هایی که این زوج در جنگل های آمازون سرگردان بودند با اتفاقات عجیبی برخورد نموده بودند. آنها در یادداشت های خود خاطراتشان را نوشته بودند، از جمله فرار از دست حیوانات عجیب و بزرگ الجثه و بعلاوه پنهان شدن از دست قبایل آدمخوار و گذراندن شب در جنگل هایی با حشرات خطرناک و خوردن گوشت شکار، مطالبی بود که در خاطرات آنها اشاره شده بود. جین در سال 1792 از جهان رفت و ایزابل نیز که دیگر طاقت دوری او را نداشت، چند ماه پس از شوهرش از جهان رفت.

از دیگر گمشدگان جنگل های آمازون، یوسی گیسبرگ بود که در سال 1981 برای انجام یکسری تحقیقات از طرف ارتش انگلستان به آمریکای جنوبی فرستاده شد. یوسی به مدت سه هفته در این جنگل مخوف گم شده بود ولی به طرز معجزه آسایی از مرگ نجات یافت و توانست با تجربیات مجذوب کننده ولی ترسناک به لندن بازگردد.

او پس از بازگشت کتابی از خاطرات خود در آمازون منتشر کرد و نام آن را گمشده در جنگل گذاشت. یوسی خاطرات خود را این گونه بیان می نماید: من در آن موقع تنها 22 سال داشتم و عاشق هیجان و ماجراجویی بودم. وقتی به بولیوی رسیدم، از مردم منطقه داستان های عجیب و غریب زیادی راجع به جنگل های مرموز آمازون شنیدم و این کنجکاوی علت اصلی سفر من به آمازون بود. یوسی در این سفر با ماجراجوی دیگری به نام مارکوس آشنا شد و با هم این سفر را شروع کردند.

مارکوس که قبلا نیز بارها به آمازون رفته بود، از داستان های خود برای یوسی تعریف کرد و او هر چه بیشتر برای سفر راغب می شد. در راه با افراد دیگری به نام های کوین و کارل آشنا شدند و به این ترتیب یک گروه تشکیل دادند. اما آنها خبر نداشتند که کنجکاوی بیش از حد می تواند برایشان ایجاد دردسر کند. آنها با شجاعت تمام به اعماق جنگل رفتند؛ بدون اینکه برای پیدا کردن راه بازگشت برای خود نشانه ای بگذارند و همین باعث شد تا راهشان را گم نمایند و فقط در جنگل دور خود بچرخند. کم کم آب و آذوقه ای که همراه آورده بودند، تمام شد و آنها مجبور شدند برای سیر کردن شکم خود، شکار نمایند و چون هیچ کدام شکارچی ماهری نبودند، تنها می توانستند میمون ها را شکار نمایند.

پس از چند روز سرگردانی آنها بالاخره رودخانه آمازون را پیدا کردند و چون می دانستند این رودخانه از شهرهای زیادی می گذرد، به فکر ساختن بلمی برای رد شدن از رودخانه افتادند. یوسی در ادامه داستان خود می گوید: می دانستیم که این کار ریسک بزرگی است اما برای رهایی از این مخمصه، مجبور به پذیرفتن این ریسک بودیم. پشه های وحشی تمام بدنمان را گزیده بودند و به خاطر خوردن گوشت میمون بیمار شده بودیم. کوین بسیار بیمار بود و ما احتمال می دادیم مالاریا گرفته باشد. این بلم آخرین امید ما برای بازگشت بود. می دانستیم خطرات بسیاری در مسیر رودخانه خواهیم داشت که ازجمله آنها آبشارهای فراوان و پرخطر رودخانه آمازون و حیواناتی بود که در این رودخانه زندگی می کردند.

اما این بلم فکر خوبی برای نجات نبود و به خاطر نداشتن امکانات کامل برای ساخت بلم، آنها نتوانسته بودند آن را محکم بسازند. قایق تنها پس از 15 الی 20 دقیقه حرکت در رودخانه شکسته شد و آنها داخل آب افتادند. عمق رودخانه آن قدر زیاد بود که به زحمت و با یاری تکه چوب های قایق، تنها سر خود را بیرون از آب نگه داشته بودند تا بتوانند نفس بکشند. آنها تمام مسیر را با جریان آب طی نموده و تقریبا با تمام موانعی که در راه بود، برخورد کردند تا اینکه بالاخره زخمی و سرگردان به ساحل رسیدند ولی به خاطر خستگی و صدمات شدید تا ساعت ها از هوش رفته بودند.

این چهار نفر تازه به هوش آمده و برای خود آتشی روشن نموده بودند و فکر می کردند بالاخره همه چیز تمام شده و نجات یافته اند که ناگهان یک یوزپلنگ را در مقابل خود تماشاد اما این بار بخت با آنها یار بود زیرا یوزپلنگ گرسنه نبوده و مارکوس توانست با استفاده از یک تکه آتش او را ترسانده و فراری دهد.

آنها شب و روز به مسیر خود ادامه دادند ولی گویا مسائل دست بردار نبودند. این بار کارل ناگهان در یک باتلاق افتاد و با هر حرکت، بیشتر در آن فرو می رفت. یوسی و مارکوس برای بیرون کشیدن کارل بسیار کوشش کردند اما بی نتیجه بود و او در باتلاق غرق شد. مارکوس، کوین و یوسی به راه خود بدون کارل ادامه دادند. آنها بسیار خسته و بیمار بودند و تنها پوست و استخوانشان به جای مانده بود.

درست زمانی که آنها دیگر هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتند، با یک قبیله سرخ پوست برخورد کردند. مارکوس در خصوص این قبیله می گوید: در ابتدا ما از این قبیله ترسیدیم و فرار کردیم زیرا فکر می کردیم آنها ما را خواهند کشت اما افراد این قبیله تنها قصد یاری داشتند. آنها زخم های ما را مداوا کردند و به ما غذا دادند و ما دوباره به مسیر خود ادامه دادیم.

در میانه راه مارکوس، یوسی و کوین را گم کرد و دیگر پیروز به پیدا کردن آنها نشد. یوسی و کوین از راهی که افراد قبیله نشان داده بودند، به سن خوزه رسیدند اما مارکوس هیچ گاه پیدا نشد و حتی تیم تحقیق نیز هیچ ردی از او پیدا نکردند. اکنون یوسی و کوین دوستان بسیار صمیمی هستند و از این سفر به عنوان وحشتناک ترین و عجیب ترین تجربه زندگی خود یاد می نمایند.

شنا در خطرناکترین رودخانه جهان

با اینکه رودخانه آمازون بسیار خطرناک و مرگ آور به نظر می رسد اما برای بعضی از افراد تنها یک تفریح بوده و می تواند آنها را به آرزوهایشان برساند. ازجمله اشخاصی که برای زنده نگه داشتن نام خود، دل به دریا زده و تمام خطرات این مسیر سخت را به جان خرید، مارتین استلر است که تصمیم گرفت کاری را انجام دهد که تا به حال هیچ کس جرأت انجام آن را نداشته است و آن شنا در طول رودخانه آمازون بود. مارتین تصمیم خود را گرفته بود؛ حتی اگر در این راه جانش را از دست می داد.

در سال 2007 مارتین، 5268 کیلومتر را در عرض 66 روز، در رودخانه مخوف آمازون شنا کرد. او این مسیر را از رشته کوه های آند در پرو شروع نموده و در سواحل آتلانتیک در برزیل به اتمام رساند. میلیون ها بیننده به وسیله دوربین های نصب شده در مسیر، مارتین را همراهی می کردند.

بعدها کتابی از تجربیات مارتین به چاپ رسید که تمام سفرهای او را شامل می شد. مارتین استلر تا به حال پیروز شده است چهار رکورد در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. او در یکی از رکوردهایش در سال 1997 طول بین آفریقا و اروپا را شنا نموده بود و بعلاوه شنا در رود دانوب در سال 2000 و شنا در رود می سی سی پی در سال 2002 از دیگر رکوردهای مارتین است.

اتفاقات غیرطبیعی

با اینکه جنگل ها و رودخانه آمازون سرشار از زیبایی است اما در آنجا باید منتظر هرگونه رخداد شگفت انگیزی بود. در 9 نوامبر سال 1989 یک کشتی مسافرتی کوچک با 25 مسافر و خدمه از رودخانه آمازون می گذشتند که ناگهان حفره ای عجیب و ترسناک درست در مقابل آنها و در آب های رودخانه ایجاد شد اما وقتی که کشتی رفته رفته دچار این گرداب می شد، ناخدای کشتی که سال های سال عمر خود را در این راه گذرانده بود، توانست کشتی را از غرق شدن نجات دهد ولی 2 نفر از مسافران درون آب افتاده و جان خود را از دست دادند و بعلاوه 10 نفر دیگر به شدت زخمی شدند.

این اتفاق تا به حال بارها در این قسمت رودخانه اتفاق افتاده و جان بسیاری را گرفته است اما هنوز هیچ علت علمی ای برای این پدیده وجود ندارد، زیرا همواره این حفره در این قسمت وجود ندارد و فقط گاهی به وجود می آید.

یکی دیگر از اتفاقاتی که در جنگل های آمازون به وقوع پیوست گم شدن یک هواپیمای کوچک نظامی با 9 سرنشین بود.

در سوم اکتبر سال 2009، این هواپیما که در حال عبور از بالای جنگل های آمازون بود، دچار توفان های شدید این منطقه شده و کنترلش را از دست داده و در نهایت سقوط کرد، اما 7سرنشین هواپیما هیچگاه پیدا نشدند و تنها 2 نفر از آنان توانسته بودند به وسیله شنا از آب های رودخانه آمازون خود را به شهرهای اطراف برسانند اما گفتند که از سرنوشت همراهانشان هیچ اطلاعی ندارند و چون از پیدا شدن آنها ناامید شده بودند فقط جان خود را نجات دادند.

اشکال عجیب در آمازون

در عکس های هوایی که از اطراف جنگل های آمازون گرفته شده است، اشکال عجیبی دیده شده است که در چمن زمین های پهناور اطراف جنگل به وجود آمده است. از سال 1999 تا به حال هر بار که از این منطقه عکسبرداری شده است، طرح به وجود آمده با دفعه قبل متفاوت بوده است؛ به طوری که در بین این سال ها بیش از 200 شکل مختلف ثبت شده است که در محدوده ای در حدود 250 کیلومتر به وجود آمده است.

نکته جالب توجه در خصوص این اشکال، این است که ممکن است یک روز آنها دیده شوند و روز بعد وجود نداشته باشند. مردم بومی آن منطقه اعتقاد دارند این اشکال به وسیله فضایی ها به وجود می آید و در زمان حضور فضایی ها در اطراف آمازون، هر کس به این منطقه بیاید به دست آنها اسیر یا کشته خواهد شد. این اشکال با خم کردن چمن های اطراف به وجود آمده اند و تا به حال هیچ علت علمی برای پیدایش آنها به دست نیامده است.

اشکال به وجود آمده درزمین های اطراف آمازون هیچ توجیه علمی ندارند

دنیس اسچان، عضو هیات علمی دانشگاه فدرال برزیل در این باره می گوید: تقریبا در هر هفته یک شکل عجیب در این منطقه دیده می گردد که علت به وجود آمدن آنها اثبات نشده است. بعضی از این اشکال دایره ای و بعضی دیگر مربع یا مستطیل و بعضی حتی چندضلعی هستند. توفان های شدیدی که در اینجا رخ می دهد، می تواند یکی از فرضیه های پیدایش این اشکال باشد. مکان هایی که این اشکال در آنجا بیشتر دیده شده اند، شمال بولیوی و غرب برزیل بوده است. عرض بیشتر این اشکال تا 11 متر و عمق آنها تا دو متر است و منطقه های که این اشکال در آنجا دیده شده اند از 90 تا 300 متر مساحت دارد. به هر حال این نیز یکی دیگر از عجایب آمازون است.

حیوانات عجیب آمازون

در جنگل های وسیع آمازون به طور تقریبی 1294 نوع پرنده، 378 خزنده، 427 نوع دوزیست و 3هزار نوع ماهی زندگی می نمایند که اغلب این حیوانات شکارچیان بسیار ماهری هستند و جان سالم به در بردن از دستشان تقریبا غیرممکن است.

دلفین صورتی که به زبان محلی بوتو نامیده می گردد، یکی از نادرترین دلفین ها در سراسر جهان است که در میان آب های رودخانه پهناور آمازون زندگی می نماید. این دلفین می تواند تا 15 دقیقه روی آب بماند ولی به طورکلی این دلفین ها معمولا زیر آب هستند و تنها برای نفس کشیدن روی آب می آیند. بعلاوه با وجود شباهتی که با دلفین های خاکستری دارند از نظر مقدار از آنها کوچکتر هستند و همین علت باعث شده تا بتوانند به راحتی در آب های رودخانه شنا نمایند؛ وزن آنها به 90 کیلوگرم می رسد. دلفین های صورتی قادر هستند در آب به صورت درجا 180 درجه بچرخند.

ماناتی یکی از عجیب ترین حیواناتی است که در رودخانه آمازون دیده شده است

رنگ این نوع دلفین به خاطر آبی که در آن زندگی می نماید و غذایی که می خورد صورتی است. اما عجیب ترین حیوانی که در جنگل های آمازون به چشم می خورد، ماناتی یا همان گاو دریایی است که می تواند نیم تن وزن داشته باشد و قدش به 3 متر هم برسد. بعلاوه مارهای آناکوندا که بزرگترین گونه مار در سراسر جهان هستند نیز در این جنگل ها زندگی می نمایند و بیشتر آنها تا 10 متر طول دارند. آناکوندا هیولای دریاچه نیز نامیده می گردد. این مار برخلاف پیتون سمی نیست و با پیچیدن دور شکار او را از پا درمی آورد. تا به حال بسیاری از مردم منطقه، به خصوص بومیان به وسیله مارهای آناکوندا و پیتون های جنگل های آمازون بلعیده شده اند.

محل زندگی دلفین صورتی که یکی از نادرترین انواع دلفین هاست رودخانه آمازون است

چندی پیش یک پسر بچه 8 ساله که ساکن دهکده های اطراف آمازون بود به وسیله یک آناکوندا بلعیده شد و چند روز بعد تنها کلاه و کفش او به وسیله دوستانش که به خاطر باران به زیر یک درخت پناه برده بودند پیدا شد. آراپایما یکی دیگر از حیوانات عجیب آمازون است که با 4 متر طول و 200 کیلوگرم وزن از بزرگ ترین ماهی های آب شیرین است. بعلاوه وحشی ترین ماهی های جهان مانند پیرانا نیز در این جنگل ها زندگی می نمایند.

منبع: همشهری آنلاین

به "رنگ این جهنم سبز است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "رنگ این جهنم سبز است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید